مثل سکوتِ خط مقدّم...


مثل سکوتِ خط مقدّم...

من بودم و شب و قلم و غم. دلم گرفت... مثل سکوت خط مقدم، دلم گرفت انگار، گردن نفَسم را کسى برید... مانند شام هفت محرم، دلم گرفت از بس که لرز کرد ستونهاى قدرتم در قابِ ارگ بى رمقِ بم، دلمشاعر:غزل آرامش

مثل سکوتِ خط مقدّم...

من بودم و شب و قلم و غم. دلم گرفت...
مثل سکوت خط مقدم، دلم گرفت

انگار، گردن نفَسم را کسى برید...
مانند شام هفت محرم، دلم گرفت

از بس که لرز کرد ستونهاى قدرتم
در قابِ ارگ بى رمقِ بم، دلم گرفت

آغوش توست بخشش بى مرزِ مهروَرز
با رو زدن به عالم و آدم، دلم گرفت

خود را به موج نور سپردم صلاةِ ظهر
اما غروب آمد و نم نم، دلم گرفت..

مشتى ستاره را به مسیر شبم بریز
با سایه هاى پشت سرِ هم دلم گرفت

هر بار دل به غیر تو بستم ، دلم شکست
از مردمان نیمچه مَحرَم، دلم گرفت

گفتم غزل بگویم و خود را سبک کنم
در زیر بیتهاى مُفَخَّــم، دلم گرفت...


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بهترین و زیباترین شعر درباره جشن خودکار برای کلاس سوم و چهارم ابتدایی