ترانه باران

یه بار تو روز بارونی بدون چتر و بارونی برو به کوه و دشت و راغ بزن به سقف دل چراغ عاشق اون خدا بشو شاه بشو گدا بشو نگو کیم چیم کجام نگو که هیچکی نیست باهام نگو که بی خیال که نیست یک رفیق شفیقشاعر:احمدرضا زاهدی

یه بار تو روز بارونی
بدون چتر و بارونی
برو به کوه و دشت و راغ
بزن به سقف دل چراغ
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
نگو کیم چیم کجام
نگو که هیچکی نیست باهام
نگو که بی خیال که نیست
یک رفیق شفیق برام
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
حیفه دوروزه عمرتو
سرکنی با حسرت وآه
حیفه که از خودت بشی
خسته و وامونده،رها
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
راهو بهت نشون دادن
صدچراغ ارزونی دادن
دستها واست تکون دادن
حیفه بلغزی توی چاه
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
عمرتوسرکردی باچی
باهمه قهری واسه چی
این همه نعمت سوی توست
وایسادی اینجا واسه چی
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
این همه دیدی روزو شب
حیرت نکردی بوالعجب
خورشید و ماه توآسمون
توفکر نبردت یه وجب
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
روزهای عمر تو عطاست
موهبتی زکبریاست
قدرش خوب بدون طلاست
طلا که نه اون کیمیاست
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
جنگل سبز و مرغزار
تپه و کوه وبیشه زار
برکه و دریا و خلیج
صوت چکاوک و هزار
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
یکسره رفتی توی لک
ازین رفیق های کلک
عقل تو اون رفیق توست
این رو کی گفته اون مَلَک
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
یه روز می فهمی که که ای
اینجا چکار دارن باهات
وِلِت نکردن به خدا
کارها دارن کارها باهات
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو
فکرنکنی بازیچه ای
زاده شدی تو بی هدف
چون تو نبوده پیش از این
بعد تو هم نزاده کَس
عاشق اون خدا بشو
شاه بشو گدا بشو

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!

ترانه باران

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته