گاه گاهی
نگاه های عاشقانه ات
تصویر ی زیبا در ذهنم می سازد
گرمای حضورت را ..
در عمق زمستان روحم
احساس می کنم
در کوچه های ساکت
و شهری پر از آدمهای برفی
نمی دانم
نگاهت را
چگونه در شعرهای به خیال آمده ام
وصف کنم
فهم من از نگاهت
تنها و تنها
عاشق ماندن
کنار پنجره ای است
که مهر نگاهت را
برایم به ارمغان آورد
وقتی که باد
شمیم عطر گیسوانت را
به خاطرم ارزانی داد
چقدر دلتنگ صدایت می شوم
و دلتنگ نگاهت
وقتی کنارم نیستی
مرا بخواه..
که آرامشم در دستان توست
"مادام که مرا لمس می کنی"
این چه رازیست
نهفته
میان من و تو
که شوقش
تمامی ندارد
#کهخدا
#پیمان_اسماعیلوندی
نگاه های عاشقانه ات
تصویر ی زیبا در ذهنم می سازد
گرمای حضورت را ..
در عمق زمستان روحم
احساس می کنم
در کوچه های ساکت
و شهری پر از آدمهای برفی
نمی دانم
نگاهت را
چگونه در شعرهای به خیال آمده ام
وصف کنم
فهم من از نگاهت
تنها و تنها
عاشق ماندن
کنار پنجره ای است
که مهر نگاهت را
برایم به ارمغان آورد
وقتی که باد
شمیم عطر گیسوانت را
به خاطرم ارزانی داد
چقدر دلتنگ صدایت می شوم
و دلتنگ نگاهت
وقتی کنارم نیستی
مرا بخواه..
که آرامشم در دستان توست
"مادام که مرا لمس می کنی"
این چه رازیست
نهفته
میان من و تو
که شوقش
تمامی ندارد
#کهخدا
#پیمان_اسماعیلوندی