اولین قرار عاشقانه


اولین قرار عاشقانه

سالهاست که از اولین قرار عاشقانه مان میگذرد. موی سفید کرده ایم دلی جوان. از هیاهوی سالها گذشته ایم به مانند دریای بعد از طوفان، ساکت آرام و صبور یک جا نشست ایم. دریایی که دیگر توان تازیانه زدنشاعر:احسان برات شوشتری

سالهاست که از اولین قرار عاشقانه مان میگذرد.
موی سفید کرده ایم دلی جوان.
از هیاهوی سالها گذشته ایم به مانند دریای بعد از طوفان، ساکت آرام و صبور یک جا نشست ایم.
دریایی که دیگر توان تازیانه زدن به ساحل خود را ندارد.
ما مانده ایم ساحلی که کشتی عمر ما را در خود جای داده است.
تا از بحر رخ یار نفسی تازه کنیم دلی شاد.
دلی که احوالاتش خوش تر از روزگارش نیست.
دلی که روزی محفل بی قراریهای روزگار ما بود.
دلی که می داند در این بی قراریها چه گذشت.
آن بی قراریهای که شاهدش من بودم گیسوان یار.
آن گیسوانی که در اوج زمستان سرد بوی عطر بهار نارنج را در وجودم می گستراند.
آن گیسوانی که می دانند در نگاه من یار چه گذشت.
نگاهی که سایه هایش به هم گره خوردو هرگز از هم باز نشد که نشد...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


16 شعر در مورد معلم کلاس اول؛ اشعاری زیبا و خواندنی