از عشق من ترسیده ام
بعدتو من پژمرده ام
آواره و سردرگمم
رفتی ولی بدان عزیز
من دختر مغرور عشق
منطق زبان و تارفی
تبدیل طوفانی شدم
که منطقش را آب برد
آن دختر آرام مُرد
شرم و حیارا باد برد
سرخوشی و آن خنده ها
شد گریه و دعا دعا
من باغ پررونق را
آن را که وعده دادی ام
رفتم که دوری بزنم
دیدم تمامش آفت است
جایی برای من نبود
ای کاش روی شانه ات
روی همین خشکیده اش
جایی برای من بود
نظم تمام شعر هام
بعد تو برهم خورده است
حالا بیا مراببین
شبیه یک دیوانه ام
شبیه یک دیوانه ام
بداهه 5بهمن 97
بعدتو من پژمرده ام
آواره و سردرگمم
رفتی ولی بدان عزیز
من دختر مغرور عشق
منطق زبان و تارفی
تبدیل طوفانی شدم
که منطقش را آب برد
آن دختر آرام مُرد
شرم و حیارا باد برد
سرخوشی و آن خنده ها
شد گریه و دعا دعا
من باغ پررونق را
آن را که وعده دادی ام
رفتم که دوری بزنم
دیدم تمامش آفت است
جایی برای من نبود
ای کاش روی شانه ات
روی همین خشکیده اش
جایی برای من بود
نظم تمام شعر هام
بعد تو برهم خورده است
حالا بیا مراببین
شبیه یک دیوانه ام
شبیه یک دیوانه ام
بداهه 5بهمن 97