ای شبنم ابری زمستانی
ای مرهم این آسمان زرد
من میروم با سردی پاییز
من میروم با گَلّه ای از درد
ای جوهر بی جان جان افزون
ای خامُشی را لکه ای روشن
من میروم با مردن پالیز
من میروم با طعنهی خورشید
ای خنده را معنی ده و معنی
ای معنیِ معنیِ در معنی
من میروم از این شعاع تلخ
من میروم از ضلع خاک و برف
ای دامنت پیچیده چون گلبرگ
ای رهبر این کودتای مرگ
من میروم دیگر از این قصه
من میروم با حلقه های اشک
ای مونس تنهایی اختر
ای هرچه نیکی را بسی در بر
من میروم با عطر خاکی خیس
من میروم از جاده ای بی سر
بی تو ، بدون ذره ای باور
بی مزدی از بودن در این خاور
من میروم با طلی از فکرت
من میروم از این دیار این کوخ
بی یک نگاه و آهی از حسرت
بی یک نشانی ، اسم یا یک حرف
من میروم از بوم و بام شهر
من میروم آخَر از این آخَر
بی داد و فریاد و گله از کس
بی لنگری حتی برای وقف!
من میروم اما هنوزم هست
جانم ب جانت قفل
یادم ب یادت وصل
من میروم اما
هر سمت این برزخ
قلبم به همراهت
همراهِ راهت هست
ای مرهم این آسمان زرد
من میروم با سردی پاییز
من میروم با گَلّه ای از درد
ای جوهر بی جان جان افزون
ای خامُشی را لکه ای روشن
من میروم با مردن پالیز
من میروم با طعنهی خورشید
ای خنده را معنی ده و معنی
ای معنیِ معنیِ در معنی
من میروم از این شعاع تلخ
من میروم از ضلع خاک و برف
ای دامنت پیچیده چون گلبرگ
ای رهبر این کودتای مرگ
من میروم دیگر از این قصه
من میروم با حلقه های اشک
ای مونس تنهایی اختر
ای هرچه نیکی را بسی در بر
من میروم با عطر خاکی خیس
من میروم از جاده ای بی سر
بی تو ، بدون ذره ای باور
بی مزدی از بودن در این خاور
من میروم با طلی از فکرت
من میروم از این دیار این کوخ
بی یک نگاه و آهی از حسرت
بی یک نشانی ، اسم یا یک حرف
من میروم از بوم و بام شهر
من میروم آخَر از این آخَر
بی داد و فریاد و گله از کس
بی لنگری حتی برای وقف!
من میروم اما هنوزم هست
جانم ب جانت قفل
یادم ب یادت وصل
من میروم اما
هر سمت این برزخ
قلبم به همراهت
همراهِ راهت هست