چگونه مسخره کردن دیگران روی روح شما اثر می گذارد؟


چگونه مسخره کردن دیگران روی روح شما اثر می گذارد؟

شفقنا-یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار مى‏رود) سخریه و استهزاء است و شک نیست که سخریه و استهزاء یکى از آن عوامل است که بسیارى از اوقات انسان‏هاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مى‏کند. یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار مى‏رود) سخریه و استهزاء است و شک نیست که سخریه و […]

چگونه مسخره کردن دیگران روی روح شما اثر می گذارد؟

شفقنا-یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار مى‏رود) سخریه و استهزاء است و شک نیست که سخریه و استهزاء یکى از آن عوامل است که بسیارى از اوقات انسان‏هاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مى‏کند.

یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار مى‏رود) سخریه و استهزاء است و شک نیست که سخریه و استهزاء یکى از آن عوامل است که بسیارى از اوقات انسان‏هاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مى‏کند. آرى، هستند کسانى که به منظور بى اعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره مى‏گیرند و براى مجلس آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مى‏گذارند و با کارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و کنایه و… دیگران را به مسخره مى‏گیرند و از این راه حس خودپسندى و انتقام جویى خویش را اشباع مى‏کنند و دست کم با خرج کردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مى‏سازند و بدین جهت است که قرآن کریم از این عمل به شدت نهى کرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مى‏کند و مى‏فرماید:
“یا ایهَا الَّذینَ امَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ انْ یکُونُوا خَیرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ انْ یکُنَّ خَیرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الایمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَاولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ. (حجرات،۱۱)؛
اى کسانى که ایمان آورده‏اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع مى‏شوند بهتر از مسخره کنندگان باشند. و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره مى‏کنند بهتر باشند. و مبادا از یکدیگر عیب جویى کنید و زنهار از این که یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است.”
برخى از مفسّران در شأن نزول آیه فوق گفته‏اند: این آیه در باره ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است. ثابت گوش هایش سنگین بود و هنگامى که وارد مسجد مى‏شد براى او راه باز مى‏کردند تا برود نزدیک پیامبر ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یک روز وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز صبح فارغ شده و هر کدام در جایى نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعى مى‏کرد نزدیک پیامبر ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ بنشیند، به این جهت جمعیت را مى‏شکافت و مى‏گفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم.
سر انجام یکى از آنها گفت همین جا بنشین. او نیز همان جا نشست، ولى از این که راهش ندادند تا نزدیک پیامبر بنشیند به شدت ناراحت شد. پس از این که هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: این مرد کیست؟ گفت: من فلان کس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى کرد که در آن دوران (دوران جاهلیت) این گونه تعبیر را مایه سرزنش و ملامت مى‏دانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زیر افکند، سپس این آیه نازل شد.
ملاک و میزان و معیار ارزش‏ها نزد خداى متعال تقوا و پاکدامنى است.[۱]
از این رو هیچ کس حق ندارد دیگرى را کوچک بشمرد و با چشم حقارت به او بنگرد، چه بسا همین شخص پیش خدا آبرومند باشد.

مقام مؤمن در پیشگاه خدا
بنده مؤمن نزد خداوند متعال بسیار عزیز و محترم است. خداوند بندگان مؤمن را دوست مى‏دارد و عزت و سربلندى را از آن مؤمنان مى‏داند، چنان که مى‏فرماید:
“… وَ لِلّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنینَ…؛(۶۳: ۸…) عزّت و سرفرازى تنها از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است…” و به همین جهت در سوره حجرات آیه «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ…» (حجرات،۱۱) فرمود هر کس مؤمنان را مسخره کند یا با القاب زشت از آنها یاد کند در زمره ستم کاران محسوب مى‏شود.
و در جاى دیگر مى‏فرماید:
“ الَّذینَ یلْمِزُونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤمِنینَ فِى الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لا یجِدُونَ الا جُهْدَهُمْ فَیسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ؛ (۹: ۷۹) آنان که از مؤمنان متعبّد و متعهّد به خاطر صدقاتى که در راه خدا مى‏دهند انتقاد و عیب‏جویى مى‏کنند و نیز افراد بى بضاعتى را که حداکثر توانشان را در طبق اخلاص نهاده‏اند به مسخره مى‏گیرند، خداوند نیز آنها را مسخره خواهد کرد و براى آنان عذابى دردناک در پیش است.”
همچنین در احادیث اسلامى آمده است که احترام به مؤمن احترام به خدا است و اهانت و تحقیر مؤمن اهانت به ذات اقدس الهى و موجب خشم خداوند سبحان است و در حدیث قدسى آمده است: خداوند به کسانى که مؤمنان را بیازارند اعلان جنگ مى‏دهد:
عن أبی عبد اللّه ـ علیه السلام ـ قال: “قال اللّه عزّ و جلّ: لِیأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ لِیأمَنْ مِنْ غَضَبى مَنْ اکْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ.” از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که خداوند عزّ و جلّ فرمود: “کسى که بنده مؤمن مرا خوار شمارد باید بداند که خداوند با او در جنگ است و کسى که بنده مؤمن مرا تعظیم و تکریم کند بى شک از غضب من در امان است.”
رسولخدا ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ فرمود:
“و من اذلّ مؤمنا اذلّه اللّه…؛ کسى که مؤمنى را خوار شمارد خدا او را ذلیل خواهد کرد.”
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
“من حقّر مؤمنا لقلّه ماله حقّره اللّه فلم یزل عند اللّه محقورا حتّى یتوب ممّا صنع…؛
کسى که به خاطر فقر و تهیدستى مؤمنى را کوچک شمرد خداوند او را کوچک مى‏شمارد و همیشه در نزد خدا خوار و زبون است تا آنکه از کردارش توبه کند…”

حرمت مؤمن از حرمت کعبه بیشتر است
ابن أبی الحدید در شرح این جمله از نهج البلاغه (اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله…) روایتى را از رسولخدا ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ چنین نقل مى‏کند:
“و الخبر ما رواه جابر قال: نظر رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ إلى الکعبه فقال: مرحبا بک من بیت ما اعظمک و أعظم حرمتک و اللّه انّ المؤمن أعظم حرمه منک عند اللّه عزّ و جلّ، لأنّ اللّه حرّم منک واحده و من المؤمن ثلاثه: دمه و ماله و أن یظنّ به ظنّ السّوء…؛
جابر روایت کرده است که رسولخدا ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ به کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو، خانه‏اى که چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زیاد است سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که خونریزى در تو حرام است‏)، ولى مؤمن از سه جهت احترام دارد:
۱. خون وى محترم است.
۲. مال او حرمت دارد.
۳. بدگمانى نسبت به او حرام است.”

تذکّر:
آنچه بیش از هر چیز در پیشگاه خداى متعال اهمیت و ارزش دارد تقوا است و سایر امور از قبیل پول، جاه، مقام، منصب و… دلیل بر عظمت و محبوبیت انسان نیست. از این رو نباید در هیچ مؤمنى به دیده حقارت و پستى نگریست، چرا که ما نمى‏دانیم اولیاى خدا چه کسانى هستند، چون از باطن افراد جز پروردگار هیچ کس آگاه نیست، چنان که حضرت رسول گرامى اسلام ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ نیز در ضمن یکى از سخنان خود فرمود:
“إنّ اللّه عزّ و جلّ کتم ثلاثه فی ثلاثه:… و کتم ولیه فی خلقه… و لا یزر أنّ احدکم بأحد من خلق اللّه فانّه لا یدرى أی هم ولىّ اللّه.؛
خداى عزّ و جلّ سه چیز را در سه چیز مخفى کرده است:… ولىّ خود را درمیان خلق خویش مخفى داشته است… بنابر این مبادا هیچ یک از شماها احدى از بندگان خدا را کوچک شمرد، زیرا نمى‏داند کدام یک از آنها ولىّ خدا است.”
همچنین حضرت على ـ علیه السلام ـ در ضمن حدیثى فرمود:
“إنّ اللّه تبارک و تعالى أخفى أربعه فی أربعه… و أخفى ولیه فی عباده فلا تستصغرنّ عبدا من عبید اللّه فربّما یکون ولیه و أنت لا تعلم؛
خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است:… ولىّ خود را در میان بندگان خویش پنهان داشته است. پس به هیچ بنده‏اى از بندگان خدا با چشم حقارت نگاه مکن که شاید همان (کسى که به او بى‏اعتنا هستى‏) ولىّ خدا باشد و تو ندانى.”

سرانجام بد سخریه و استهزاء
بى‏تردید، کسى که به مردم اهانت کند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگى را مرتکب شده و باید در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زیرا هیچ عملى بدون بازتاب نخواهد بود:
“فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ؛ (۹۹: ۷ – ۸) پس در آن روز هر کس به قدر ذرّه‏اى کار نیک کرده آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذره‏اى کار زشت مرتکب شده آن را خواهد دید.”
از آثار بد هرزه گویى و مسخره کردن دیگران غفلت و بى تفاوتى و از دست دادن احساس مسئولیت است. افرادى که به این بیمارى دچار مى‏شوند، به ناچار از ذکر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمى‏برند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اکراه و بى میلى با آن روبرو مى‏شوند.
از قرآن کریم استفاده مى‏شود که یکى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا، استهزاء و تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان مؤمن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سید مرسلین‏اند و بى اعتنایى به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریکى دل مى‏شود و سر انجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین مى‏سازد.
خداوند متعال در کتابش آن گاه که وخامت حال دوزخیان و کیفیت بازپرسى از آنان را ترسیم و تشریح مى‏کند و به جزع و فزع آنان براى بیرون آمدن و نجات از عذاب دردناک و سوزان دوزخ اشاره و با جمله «… اخْسَئُوا فِیهَا وَلا تُکَلِّمُونِ »؛ (۲۳: ۱۰۸) به آنها پاسخ مى‏دهد.
و سپس مى‏فرماید: “إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ؛ (۲۳: ۱۰۹ – ۱۱۱) این شما بودید که وقتى گروهى از بندگان من مى‏گفتند:
«پروردگارا ما ایمان آورده‏ایم، ما را بیامرز و بر ما ترحّم فرما که تو بهترین رحم کنندگانى» آنها را به باد مسخره گرفتید تا آنجا که مرا بکلى فراموش کرده بودید و تنها کارتان این بود که بر آن خدا پرستان خنده مى‏کردید. اما امروز من به آنان به خاطر صبر و استقامتشان پاداش (نیک‏) مى‏دهم، که تنها آنان پیروز و رستگارند.”
حال که معلوم شد یکى از موجبات غفلت و فراموشى از ذکر خدا استهزاى مؤمنان و بى احترامى به آنان است، باید دانست که اگر کسى با همین حال از دنیا برود و توبه نکند زندگى سخت و طاقت فرسایى در انتظار اوست و در روز قیامت کور و نا بینا وارد محشر شده و مشمول رحمت الهى واقع نخواهد شد، چنان که مى‏فرماید:
“وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ‏؛(۲۰: ۱۲۴ – ۱۲۶)
هر کس از یاد من روى گرداند براى او زندگى سخت و تنگى خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور مى‏کنیم. او مى‏پرسد: پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با این که من در دنیا بینا بودم؟ خدا در پاسخ مى‏گوید: این به خاطر آن است که آیات ما به تو رسید ولى تو آنها را بکلى فراموش کردى و به کیفر آن امروز تو فراموش خواهى شد (ما تو را فراموش مى‏کنیم‏).”

فردا نوبت مؤمنان است
قرآن کریم در جاى دیگر مى‏فرماید: “کسانى که در دنیا افراد با ایمان را مسخره مى‏کنند و با خنده‏هاى تمسخر آمیز و تحقیر کننده از کنارشان مى‏گذرند و با اشاره‏هاى چشم و ابرو آنان را به مسخره مى‏گیرند و از این کار (زشت‏) خود اظهار سرور و خوشحالى نموده و به آن مباهات مى‏کنند و… باید بدانند که فردا نوبت مؤمنان است که بر آنها بخندند.” اینک متن آیات:
“ انَّ الَّذینَ اجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ امَنُوا یضْحَکُونَ؛(۸۳: ۲۹)
مجرمان و بد کاران همیشه در دنیا به مؤمنان مى‏خندیدند.”
“ وَ اذا مَرُّوا بِهِمْ یتَغامَزُونَ؛(۸۳: ۳۰)
و هنگامى که از کنار مؤمنان مى‏گذرند با اشاره‏هاى چشم و ابرو آنها را مسخره مى‏کنند. “
“ وَ اذَا انْقَلَبُوا الى‏ اهْلِهِمُ انْقَلبُوا فَکِهینَ؛(۸۳: ۳۱)
و هنگامى که به سوى خانواده خود باز مى‏گردند مسرور و خندانند.”
“ وَ اذا رَاوْهُمْ قالُوا انَّ هؤُلاءِ لَضالُّون؛(۸۳: ۳۲)
و هنگامى که آنها را (: مؤمنان را) مى‏دیدند مى‏گفتند این‏ها گمراهانند.”
“ وَ ما ارْسِلُوا عَلَیهِمْ حافِظینَ؛(۸۳: ۳۳) در حالى که آنها هرگز مأمور مراقبت و متکفّل آنان (: مؤمنان‏) نبودند.”
“ فَالْیوْمَ الَّذینَ امَنُوا مِنَ الْکُفّارِ یضْحَکُونَ؛(۸۳: ۳۴) ولى امروز مؤمنان به کافران مى‏خندند. “
“ عَلىَ الارائِکِ ینْظُرُونَ؛(۸۳: ۳۵) در حالى که بر تخت هاى مزین بهشتى نشسته‏اند و نگاه مى‏کنند. “
سپس به عنوان طعن و تمسخر گفته مى‏شود:
“ هَلْ ثُوِّبَ الْکُفّارُ ما کانُوا یفْعَلُون؛(۸۳: ۳۶) آیا کافران پاداش اعمالشان را گرفتند؟”
خلاصه این که سخریه و استهزاء نوعى عیب جویى است و سزاوار نیست انسان براى این که عده‏ اى را بخنداند مرتکب این گناه شود و دیگران را تحقیر کند و کسانى که مردم را مسخره مى‏کنند به خود مغرورند و همین غرور و خودبینى آنان سبب مى‏شود که افراد مؤمن و متدین را به چشم حقارت بنگرند و در نتیجه براى خود عذابى سخت و دردناک آماده کنند که نمونه‏اى از آن در آیات فوق از نظرتان گذشت.

زیان هاى سوء سخریه از نظر روایات
در روایات معصومین علیهم السلام نیز از کسانى که مؤمنان را تحقیر و تمسخر مى‏کنند به شدت نکوهش شده است. در این مورد به چند حدیث اکتفا مى‏شود.
یاوه سرایى و خسران ابدى:
معصوم ـ علیه السلام ـمی فرماید: “کسانى که از راه غیبت، تهمت، اهانت و تحقیر مردم، دیگران را مى‏خندانند باید بدانند که در روز قیامت از خاسران و زیانکارانند. “
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: “کان بالمدینه رجل بطّال یضحک النّاس منه فقال قد أعیانى هذا الرّجل أن أضحکه (یعنى علىّ بن الحسین) قال: فمرّ علىّ ـ علیه السلام ـ و خلفه مولیان له قال: فجاء الرّجل حتّى انتزع ردائه من رقبته، ثمّ مضى، فلم یلتفت إلیه علىّ ـ علیه السلام ـ فاتّبعوه و أخذوا الرّداء منه فجاؤا به فطرحوه علیه، فقال لهم، من هذا؟ فقالوا: هذا رجل بطّال یضحک أهل المدینه فقال: قولوا له إنّ للّه یوما یخسر فیه المبطلون؛ در شهر مدینه مردى پست و فرومایه بود که کار او فقط هرزه‏گویى و خنداندن مردم بود. یک روز گفت که این مرد (یعنى على بن الحسین) مرا عاجز کرده است زیرا تا کنون نتوانسته‏ام او را بخندانم. (منتظر فرصتى بود) تا این که روزى امام سجاد ـ علیه السلام ـ به همراه دو تن از خدمت گزاران خود مى‏گذشت. او نیز (فرصتى به دست آورد) و عباى آن حضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت.
امام هیچ گونه اعتنایى به او نکرد. کسانى که آنجا بودند رفتند و رداى امام سجاد ـ علیه السلام ـ را از او گرفته و بر دوش مبارک آن بزرگوار انداختند.
امام ـ علیه السلام ـ پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: او مرد هرزه ‏گو و خوشمزه ‏اى است که مردم مدینه را مى‏خنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزى است که در آن روز یاوه‏سرایان زیان کار خواهند شد.”
به هر حال، تردیدى نیست که این گونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و شکنجه خواهند شد و همان گونه که در دنیا مؤمنان را مسخره مى‏کردند و مى‏خندیدند اهل ایمان نیز در روز قیامت بر آنها مى‏خندند.
پیامبر اکرم ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ فرمود:
“إنّ المستهزئین بالنّاس یفتح لأحدهم باب من الجنّه فیقال هلمّ هلمّ فیجى‏ء بکربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه ثمّ یفتح له باب اخر فیقال هلمّ هلمّ فیجى‏ء بکربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه فما یزال کذلک حتّى إنّ الرّجل لیفتح له الباب فیقال له هلمّ هلمّ فلا یأتیه؛
در روز قیامت کسانى را که در دنیا مردم را مسخره مى‏کردند مى‏آورند و درى از بهشت به روى آنان مى‏گشایند و به آنها مى‏گویند بیایید بیایید. آنها با آن همه سختى و ناراحتى به پیش مى‏آیند و همین که نزدیک در مى‏رسند در به روى آنها بسته مى‏شود. سپس در دیگرى به روى آنها باز مى‏شود و گفته مى‏شود شتاب کنید شتاب کنید. این بار نیز آنها با ناراحتى حرکت مى‏کنند و همین که نزدیک این در مى‏روند آن نیز بسته مى‏شود و همین طور این کار تکرار مى‏شود تا جایى که نا امید مى‏شوند و سر انجام دیگر به سوى هیچ درى نمى‏روند. در اینجا مؤمنان که ساکنان بهشت‏اند به آنها نظاره مى‏کنند به آنان مى‏خندند.”

نتیجه بحث
به گزارش شفقنا، سایت پاسخگویی به شبهات در ادامه مینویسد: با توجه به مطالبى که گفته شد افراد متعهّد و مؤمن باید از این رفتار زشت و ناپسند از دو جهت دورى جویند:
۱- آن که هرزگى و مسخرگى بالطبع زشت است.
۲- آن که موجب گناه کبیره دیگر (یعنى غیبت) نیز مى‏شود.
پروردگارا ما را از لغزش ها محفوظ دار.
پی نوشت ها:
[۱] . در قرآن کریم پنج معیار براى فضیلت و برترى میان افراد بشر ذکر شده است که عبارت است از:
الف. تقوا که فرمود: «انَّ اکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ اتْقیکُمْ…» (حجرات – ۱۳): بهترین شما با تقواترین شما است…
ب. عقل و تعقّل (بکارگیرى عقل) که خمیر مایه سایر ارزش‏ها است و آیات فراوانى از قرآن کریم بر آن گواهى مى‏دهد.
ج. جهاد در راه خدا، چنانکه مى‏فرماید: « لا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً وَکُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا »(نساء – ۹۵).
افراد با ایمانى که بدون بیمارى و ناراحتى از جهاد باز نشستند با مجاهدانى که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانى را که با مال و جان خود جهاد کردند بر قاعدان برترى بخشیده و به هر یک از این دو دسته (به نسبت اعمال نیکشان‏) خداوند وعده پاداش نیک داده و مجاهدان را بر قاعدان برترى و پاداش عظیمى بخشیده است.
د. ایمان.
ه. علم و دانش. علم و ایمان دو معیار اساسى و دو رکن شجره طیّبه فضیلت و انسانیت است.
قرآن کریم در این باره مى‏فرماید:
«… یَرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ اوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ… » (مجادله – ۱۱).
… خداوند به آنها که ایمان آورده و بهره‏اى از علم دارند درجات بزرگى ارزانى مى‏دارد….
ولى باید دانست که در میان تمام ارزش‏ها تقوا از همه بالاتر است بلکه تقوا اساس و پایه تمام ارزش‏ها است زیرا بدون داشتن تقوا نه علم کارساز است و نه جهاد راهگشا و نه عقل راهنما و نه ایمان مى‏تواند انسان را به سر منزل مقصود برساند. در زمینه تقوا است که عقل حقایق را درک مى‏کند و علم حلال مشکلات مى‏شود. این همه تعریف و تشویق و ستایش از علم مشروط به آن است که هدف از تعلیم و تعلّم شناخت حقیقت و آگاهى به مسئولیت و خدمت به بندگان خدا و تحصیل خشنودى پروردگار متعال باشد، وگر نه نتیجه علم همان خواهد شد که مولوى مى‏گوید:
بد گهر را علم و فن آموختن دادن تیغ است دست راهزن
تیغ دادن در کف زنگى مست به که آید علم ناکس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قران فتنه آمد در کف بد گوهران (مثنوى، دفتر چهارم، ص ۶۹۳.)

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جلب توجه این استایل ساده نانسی عجرم+ عکس