سلام سهراب !
من خدا را دیدم
و به او از سرِ صدق
با دلی پر اندوه
گفتم از ماهی ها ،
که فلانی گفته ، حوضشان خالی است
حوضشان بی آب است !
و خدا گفت به من
که دلیلی است بسی رازآلود ،
که نداند سهراب
و تو با خود بنشین ، بر لبِ ساحلِ ناز
و بخوان آیه ای از مهرِ مرا
تا در اندیشه ای از اسرارم
........................... متحوّل بشوی !
حسّ و تدبیر فقط می خواهد
تا ببینی که کجا محورِ پیدایشِ هر آوازی ست !
تو به سهراب بگو
حوض اگر بی آب است
حوض اگر خالی هست
پس چرا ماهی ها
به تو گویند زخود
نه به من ای شاعر ؟!
که تو خود مثلِ همان ماهی ها
................................. همچنان محتاجی !
م جعفری