قفس


قفس

زین قفس پر گشودی و رفتی تنگ می آمدت قفس به نظر بر کران های باز بسته امید بر افق های دور بسته نظر رو به هر سو نظر کنی بینی خانه ها بس فراخ و شهر آباد آسمان روشن و زمین گلگون امنیت برقرار و مردمشاعر:مهدی صادقی

زین قفس پر گشودی و رفتی
تنگ می آمدت قفس به نظر
بر کران های باز بسته امید
بر افق های دور بسته نظر

رو به هر سو نظر کنی بینی
خانه ها بس فراخ و شهر آباد
آسمان روشن و زمین گلگون
امنیت برقرار و مردم شاد

بس فریبنده می کند جلوه
آنچه بینی در آن دیار جدید
کس ز باده نمی شود تعزیر
کس ز بوسه نمی شود تهدید

لذت اینجا ز جنس دیگر بود
آنچه ناید بدست به آسانی
لذت باده نوشی پنهان
لذت بوسه های پنهانی

می روی بال و پر گشوده فراخ
می کشی در هوای تازه نفس
لیک جان بی قرار و دلتنگ است
می کند مرغ دل هوای قفس

این قفس زادگاه تو بود
آنچه می خوانیش بنام وطن
قفسی گاه تنگ و گاه فراخ
مانده بر جا ز روزگار کهن

غصه کم خور که اندر این دوران
آدمی نیست در جهان آزاد
هر کجای جهان روی قفس است
قفس تازه ات مبارک باد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اینفوگرافیک/ نکات کلیدی زندگی موفق در جزء هفدهم قرآن