زین قفس پر گشودی و رفتی
تنگ می آمدت قفس به نظر
بر کران های باز بسته امید
بر افق های دور بسته نظر
رو به هر سو نظر کنی بینی
خانه ها بس فراخ و شهر آباد
آسمان روشن و زمین گلگون
امنیت برقرار و مردم شاد
بس فریبنده می کند جلوه
آنچه بینی در آن دیار جدید
کس ز باده نمی شود تعزیر
کس ز بوسه نمی شود تهدید
لذت اینجا ز جنس دیگر بود
آنچه ناید بدست به آسانی
لذت باده نوشی پنهان
لذت بوسه های پنهانی
می روی بال و پر گشوده فراخ
می کشی در هوای تازه نفس
لیک جان بی قرار و دلتنگ است
می کند مرغ دل هوای قفس
این قفس زادگاه تو بود
آنچه می خوانیش بنام وطن
قفسی گاه تنگ و گاه فراخ
مانده بر جا ز روزگار کهن
غصه کم خور که اندر این دوران
آدمی نیست در جهان آزاد
هر کجای جهان روی قفس است
قفس تازه ات مبارک باد
تنگ می آمدت قفس به نظر
بر کران های باز بسته امید
بر افق های دور بسته نظر
رو به هر سو نظر کنی بینی
خانه ها بس فراخ و شهر آباد
آسمان روشن و زمین گلگون
امنیت برقرار و مردم شاد
بس فریبنده می کند جلوه
آنچه بینی در آن دیار جدید
کس ز باده نمی شود تعزیر
کس ز بوسه نمی شود تهدید
لذت اینجا ز جنس دیگر بود
آنچه ناید بدست به آسانی
لذت باده نوشی پنهان
لذت بوسه های پنهانی
می روی بال و پر گشوده فراخ
می کشی در هوای تازه نفس
لیک جان بی قرار و دلتنگ است
می کند مرغ دل هوای قفس
این قفس زادگاه تو بود
آنچه می خوانیش بنام وطن
قفسی گاه تنگ و گاه فراخ
مانده بر جا ز روزگار کهن
غصه کم خور که اندر این دوران
آدمی نیست در جهان آزاد
هر کجای جهان روی قفس است
قفس تازه ات مبارک باد