با تو امشب حکایتی دارم قصه از غصه های تکراری
من و سرمای بی حضور تو من و شب های تلخِ بیداری
بی تو بیمار گشتم و امشب من رسیدم به اوجِ بیماری
مثل منحنیِ رو به سقوط مثل اعدادِ گنگِ اعشاری
قلم و کاغذ و در و دیوار ساعتِ بی فروغِ زنگاری
شرحِ رسواییِ مرا گویند همه با جمله های اخباری
شده ام داستانِ بی فرجام عبرتِ خلقِ کوچه بازاری
روزگارم پر از غبارِ فراق قابِ بی عکسِِ کنجِ انباری
کاش میشد دوباره برگردی بشکند بغض های تکراری
بی تو میلی به زنده ماندن نیست منم و زندگیِ اِجباری
من و سرمای بی حضور تو من و شب های تلخِ بیداری
بی تو بیمار گشتم و امشب من رسیدم به اوجِ بیماری
مثل منحنیِ رو به سقوط مثل اعدادِ گنگِ اعشاری
قلم و کاغذ و در و دیوار ساعتِ بی فروغِ زنگاری
شرحِ رسواییِ مرا گویند همه با جمله های اخباری
شده ام داستانِ بی فرجام عبرتِ خلقِ کوچه بازاری
روزگارم پر از غبارِ فراق قابِ بی عکسِِ کنجِ انباری
کاش میشد دوباره برگردی بشکند بغض های تکراری
بی تو میلی به زنده ماندن نیست منم و زندگیِ اِجباری