کوی مردیِ این شهر کجاست
که به نام نامردیش خیابان زده اند
آن مردان بی ادعا
الحال جا به جبون داده اند
مرد نامان کنون
از سگ کهف کم ترند
کجایند بهروز و فردین ها
بخفتند همه زیر خروار خاک
ای خاک عنادت با مرد چیست
که بردی مردان این خاک را
در دیاری کز مردی جز لافی نماندست
همه غیر از داعیه ی مردی چیزی ندارند
خسته ام از نامردی مردمان این شهر
اینجا مردانگی آخرش آوارگی است
که به نام نامردیش خیابان زده اند
آن مردان بی ادعا
الحال جا به جبون داده اند
مرد نامان کنون
از سگ کهف کم ترند
کجایند بهروز و فردین ها
بخفتند همه زیر خروار خاک
ای خاک عنادت با مرد چیست
که بردی مردان این خاک را
در دیاری کز مردی جز لافی نماندست
همه غیر از داعیه ی مردی چیزی ندارند
خسته ام از نامردی مردمان این شهر
اینجا مردانگی آخرش آوارگی است