هرشب
غم را در گهواره ی
دستانم می گذارم
تا شاید
با نوای لالایی من به خواب رود
ولی افسوس
او همیشه چشمهایش
به روی من باز است...
غم را در گهواره ی
دستانم می گذارم
تا شاید
با نوای لالایی من به خواب رود
ولی افسوس
او همیشه چشمهایش
به روی من باز است...
هرشب غم را در گهواره ی دستانم می گذارم تا شاید با نوای لالایی من به خواب رود ولی افسوس او همیشه چشمهایش به روی من بازشاعر:اکبر نصرتی