خاطرات نصرالله انتظام


خاطرات نصرالله انتظام

دسته: تاریخ معاصر ایراننویسنده: محمدرضا عباسی - بهروز طیرانی - - یکی از دقیق‌ترین گزارش‌ها از حال و هوای کاخ سلطنت رضا شاه در شهریور 1320...

نویسنده: محمدرضا عباسی - بهروز طیرانی

یکی از دقیق‌ترین گزارش‌ها از حال و هوای کاخ سلطنت رضا شاه در شهریور 1320، نوشته‌های نصرالله انتظام از آن روزهاست. او متولد 1279 تهران و از درس‌خواندگان مدرسه مشهور حقوق و علوم سیاسی بود که برای 4 دهه، رجال طراز اول سیاست در ایران را تربیت کرد. انتظام در همان مدرسه مورد توجه محمدعلی فروغی قرار گرفت و به استخدام دولت درآمد. چند ماموریت دولتی خارج از کشور، او را به یک دیپلمات جوان و البته با تجربه بدل کرد و وقتی در سال 1317 بعد از 5 سال از سوئیس به تهران بازگشت، ریاست تشریفات دربار برعهده‌اش گذاشته شد.
انتظام رئیس تشریفات دربار بود که شهریور 20 فرارسید؛ سفیران روسیه و انگلستان برای دولت ایران اولتیماتوم فرستادند که اتباع آلمانی را از کشور اخراج کند و دولت هنوز دست و پایش را جمع نکرده بود که یادداشتی دادند مبنی بر اشغال ایران از شمال و جنوب. بنابراین او یکی از معدود شاهدان ماجراهای دربار در آن ایام بود. البته انتظام خاطرات روزهای شهریور را سال‌ها بعد به نگارش درآورد، گرچه می‌نویسد که همه خاطراتش مبتنی بر یادداشت‌های بوده که «در آن ایام پرآشوب روز به روز برداشته‌ام.»
خاطرات روزانه انتظام از ساعت 9 صبح روز دوشنبه، سوم شهریور 20 آغاز و تا سه‌شنبه 25 شهریور ادامه می‌یابد، قبل از آن هم در مقدمه‌ای حدود 4 هزار کلمه‌ای، «سبب یا بهانه واقعه سوم شهریور» را تحلیل می‌کند. این تحلیل چنین آغاز می‌شود: «از یک سال قبل از شروع جنگ بین‌المللی دوم، یعنی از 1937 و 38 میلادی دولتین روس و انگلیس نسبت به آلمانی‌هایی که به عناوین مختلف در ایران اقامت داشتند بدبین بودند، و این نکته را سفرای آن دو دولت بارها به گوشه و کنایه به ما می‌گفتند...» انتظام در ادامه می‌نویسد این تحلیل که رضاشاه از سیاست بین‌الملل بی‌اطلاع و غافل بود یا نخوت و غرورش باعث حوادث شهریور شده، سطحی و غیرمنصفانه است و دلایل خود را هم برمی‌شمارد و نتیجه می‌گیرد که رضاشاه «از حقیقت غافل نبود و در عین این‌که مانند هر ایرانی میهن‌پرستی از تعدیات این دو همسایه به تنگ آمده بود، باز نجات ایران را در پیروزی هیتلر نمی‌دانست.»

از خلال روزنوشت‌های انتظام است که متوجه می‌شویم او فروغی را به کاخ آورده تا فرمان نخست‌وزیری را بگیرد، ولیعهد تازعه در جریان امور کشوری قرار می‌گیرد، رضاشاه درجه‌های چند نفر از امرای ارتش را کنده و آنان را به اعدام تهدید کرده، سرهنگ ارفع مانع از حضور سرتیپ رزم‌آرا در کمیسیون جنگ شد، رضا خان بعد از قبول استعفا با خانواده عازم اصفهان شد و...
بخش دوم خاطرات انتظام به نعرفی و تحلیل شخصیت و زندگی چهار سیاست‌مدار مهم عصر پهلوی اختصاص دارد؛ او درباره حسن مستوفی، عبدالحسین تیمورتاش، علی‌اکبر داور و محمدعلی فروغی آن‌چه را می‌دانسته یا شخصا تجربه کرده به نگارش درآورده است و با توجه به آن‌که فروغی را به‌نوعی ولی‌نعمت خود می‌داند، عجیب نیست که بیشترین توصیف و تعریف را درباره وی بجا می‌آورد. اهمیت این بخش از نوشته انتظام آن است که وجوهی از شخصیت این افراد را می‌نمایاند که کمتر مورد توجه مورخین و زندگی‌نامه‌نویسان قرار گرفته است. برای نمونه درباره فروغی نوشته است: «مطلقا احساساتی نبود و اگر احساساتی هم داشت، کمتر نشان می‌داد. در عین این‌که بدِ احدی را نمی‌خواست، به غم و شادی دوستانش هم علاقه‌ای بروز نمی‌داد اما انصافا باید گفت که برخلاف اکثریت هم‌میهنان که دائما از دوستی و صفا دم می‌زنند و عکس آن عمل می‌کنند، فروغی اگر در غیاب از دوستی دفاع می‌کرد، هیچ‌وقت به رخ او نمی‌کشید...» باز به اواخر عمر فروغی اشاره می‌کند که فراماسون‌خواندن او توسط نزدیکان و اعضای خانواده سلطنت، شاه جوان را نسبت به وزیر دربارش بی‌اعتماد کرده بود تا آن‌جا که به انتظام دستور می‌دهد به فروغی بگوید از این سمت استعفا کند. انتظام استنکلف می‌کند و اصرار تا نظر محمدرضا پهلوی عوض می‌شود و دست نگه می‌دارد و تنها چند هفته بعد، فروغی از دنیا می‌رود.
خاطرات انتظام گرچه تاریخ‌نگاری قابل اعتنایی نیست، اما برای کسانی که با تاریخ دهه‌ 1320 آشنایی دارند، پر از جزئیات جذاب است که پازل حوادث آن ایام را کامل‌تر می‌کند.

حق تکثیر: سازمان اسناد ملی ایران، 1378

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه کتاب

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا