تولد من


تولد من

از سرانگشتان آذر همچو برگی زرد بر زمین عابران فارغ از هر درد افتادم که آوازم خش خشی محزون و سنگین است درختی لخت و عور است زادگاه من سرآغاز مکدر جان من سیاره ای بی نام و غمگین است کسی فریادشاعر:غزل جعفری

از سرانگشتان آذر
همچو برگی زرد
بر زمین عابران فارغ از هر درد افتادم
که آوازم
خش خشی محزون و سنگین است
درختی لخت و عور است زادگاه من
سرآغاز مکدر جان من
سیاره ای بی نام و غمگین است
کسی فریاد کرد
پادشاه فصل هاست پاییز
ولیکن آذر من
خدشه ای بر زردِ زرین است...
چه می پرسی ز لبخندم
که می خندم
که گاهی دلخوش ام اما
خوشی ها
در تلاطم های طوفان زهر آگین است...
شادباش ات را نمی خواهم
که من از تن درآوردم
رخت شادمانی را
و باریدم...
مقام شادمانی ها
به روز خیس میلاد تن من
نه بالا و نه بالاتر
که مسکین است و پایین است!!!
#غزل_جعفری
#هشتمین_روز_از_نهمین_ماه_سال
#من_صادقانه_روز_تولدم_بغض_میکنم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جوک،متن و اس ام اس بی ادبی و زناشویی شب جمعه (18+)