فرض کن
هنوز زنده است
و با زاویهی نسبتا مناسبی
رو به زندگی نشسته
روشن کن
رابطه اش را با اتاقی 4×3
که حساب تنهایی را در زیر سیگاری
جمع می زند
حساب کن
فاصله اش را
از تختخواب تا پنجره
از پنجره تا سنگفرش
و سری که هر بار به سنگ خورده
مگر یک سنگ
چند بار می تواند
از کوه
به دره فرار کند
از کوه
به دره فرار کند
از کوه
...
کمی بایست تا نفس تازه کنیم
افسانه
به گَرد مرگ نمی رسد
شھرام رھگشاے
هنوز زنده است
و با زاویهی نسبتا مناسبی
رو به زندگی نشسته
روشن کن
رابطه اش را با اتاقی 4×3
که حساب تنهایی را در زیر سیگاری
جمع می زند
حساب کن
فاصله اش را
از تختخواب تا پنجره
از پنجره تا سنگفرش
و سری که هر بار به سنگ خورده
مگر یک سنگ
چند بار می تواند
از کوه
به دره فرار کند
از کوه
به دره فرار کند
از کوه
...
کمی بایست تا نفس تازه کنیم
افسانه
به گَرد مرگ نمی رسد
شھرام رھگشاے