کلمات قصار/ فریدون مشیری: تیرگی سر می کشد از بام و در
شفقنا – کلمات قصار / فریدون مشیری: تیرگی سر می کشد از بام و در شهر می خوابد به لالای سکوت متن کامل شعر فریدون مشیری: ای امید نا امیدی های من بر تن خورشید می پیچد به ناز چادر نیلوفری رنگ غروب تک درختی خشک در پهنای دشت تشنه می ماند در این تنگ غروب از کبود آسمان های […]
شفقنا – کلمات قصار / فریدون مشیری:
تیرگی سر می کشد از بام و در
شهر می خوابد به لالای سکوت
متن کامل شعر فریدون مشیری:
ای امید نا امیدی های من
بر تن خورشید می پیچد به ناز
چادر نیلوفری رنگ غروب
تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می ماند در این تنگ غروب
از کبود آسمان های
روشنی
می گریزد جانب آفاق دور
در افق بر لاله سرخ شفق
می چکد از ابرها باران نور
می گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ می گیرد به بر
باد وحشی می دود در کوچه ها
تیرگی سر می شکد از بام و در
شهر می خوابد به لالای سکوت
اختران نجوا کنان بر بام شب
نرم نرمک
باده مهتاب را
ماه می ریزد درون جام شب
نیمه شب ابری به پهنای سپهر
می رسد از راه و می تازد به ماه
جغد می خندد به روی کاج پیر
شاعری می ماند و شامی سیاه
دردل تاریک این شب های سرد
ای امید نا امیدی های من
برق چشمان تو همچون آفتاب
می درخشد بر رخ فردای من