نیلوفری تو مرداب


نیلوفری تو مرداب

نیلوفری تو مرداب از قورباغه شنید وصف حال باغ هرشب زیر نور ماه گلبرگهایش را می بست باناراحتی می گفت کاش می شد منم برم تو باغ یک شب از شبها تو خواب ورویا دید رفته میان گلهایشاعر:میناتمدن خواه

نیلوفری تو مرداب
از قورباغه شنید
وصف حال باغ

هرشب زیر نور ماه
گلبرگهایش را می بست
باناراحتی می گفت
کاش می شد
منم برم تو باغ

یک شب از شبها
تو خواب ورویا
دید رفته
میان گلهای باغ

نیلوفر بین گلها
هی رشد می کرد
بسمت بالا
تنها شده بود
بالای گلها
خوشگلیش دیگه
به چشم نمیاد
بین اون همه
گلهای زیبا

باغبان اومد
گفت تو گلها
علفهای هرز
داره درمیاد
قیچی رو برداشت

نیلوفر داد زد
ای داد وُ بیداد
پرید از تو خواب
دید قیچی بوده
خواب وخیال
الان تو مرداب
هنوز سرپاست

رو کرد به آسمان
زیر لب می گفت
حکمت خداست
مهربانی که
بهتر می دونه
چی به چی میاد
ماه تو شبها
گلها تو باغ
نیلوفر تو مرداب

میناتمدن خواه????

پ.ن:کودکانه ای ناقابل تقدیم به شاگردانم که فرشتگانی هستند آسمانی در کالبد جسمهای استثنایی با نیازهای خاص

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


سرخآبی‌ها رسماً واگذار شدند