دلم خانه ای می خواهد
که هر سپیده دم
خورشید خانم
آرام و روی پنجه
سَرَک بکشد
به اتاقها تا مرا
بیدار کند
باغچه ای
پر از گلهای رازقی واطلسی
درختانی،کمر خم کرده
زیرشاخه های باردارِ
شکوفههای بهاری
عطر کاهگلی که بعد
از باران اردیبهشت
مشامم را بنوازد
حوضی لاجوردی
با ماهیان قرمزی
که می رقصند به دور
گلهای شمعدانی قرمز و صورتی
اتاقهایی با شیشه های رنگی
که آفتاب را
رنگین کمان کنند
قالی های لاکی بته جقه ای
تشک و پشتی های مخمل قدیمی
دلم می خواهد
برای تو
دامن دور چین
با گلهای رنگی بپوشم
چارقدی سنجاق بزنم زیر گلو
چشمانی سرمه و ابرویی وسمه بکشم
لبانی به رنگ روناس
.
تو بیایی
با بوی نانی داغ و تازه
با دستانی که
بین زمین و هوا می سوزند
و به سرخی می زند
.
سفره ی آبگوشت
دو نفره ی ظهر جمعه
با بوی پیاز و ریحان
خنده هایی بی بهانه
گریه هایی از سَرِ ذوق
آغوشی اَمن و مردانه
بگویی فقط خودم و خودت
و قند در دلم آب کنم
.
با دور نمایی از
یک مرد کهن و سنتی
نیکو سرشت و پاک نهاد
با دستانی پر از پاکت میوه
من را بامردم متحول و متمدن
این روزگار چه کار
من فقط "تو" را می خواهم
#میناتمدن#خواه
که هر سپیده دم
خورشید خانم
آرام و روی پنجه
سَرَک بکشد
به اتاقها تا مرا
بیدار کند
باغچه ای
پر از گلهای رازقی واطلسی
درختانی،کمر خم کرده
زیرشاخه های باردارِ
شکوفههای بهاری
عطر کاهگلی که بعد
از باران اردیبهشت
مشامم را بنوازد
حوضی لاجوردی
با ماهیان قرمزی
که می رقصند به دور
گلهای شمعدانی قرمز و صورتی
اتاقهایی با شیشه های رنگی
که آفتاب را
رنگین کمان کنند
قالی های لاکی بته جقه ای
تشک و پشتی های مخمل قدیمی
دلم می خواهد
برای تو
دامن دور چین
با گلهای رنگی بپوشم
چارقدی سنجاق بزنم زیر گلو
چشمانی سرمه و ابرویی وسمه بکشم
لبانی به رنگ روناس
.
تو بیایی
با بوی نانی داغ و تازه
با دستانی که
بین زمین و هوا می سوزند
و به سرخی می زند
.
سفره ی آبگوشت
دو نفره ی ظهر جمعه
با بوی پیاز و ریحان
خنده هایی بی بهانه
گریه هایی از سَرِ ذوق
آغوشی اَمن و مردانه
بگویی فقط خودم و خودت
و قند در دلم آب کنم
.
با دور نمایی از
یک مرد کهن و سنتی
نیکو سرشت و پاک نهاد
با دستانی پر از پاکت میوه
من را بامردم متحول و متمدن
این روزگار چه کار
من فقط "تو" را می خواهم
#میناتمدن#خواه