در این دنیا زندان غم و غصه برده ،
عجب دیار غم باریست این جا
بر تن خسته ی من زخم خرده،
عجب قفس روح جان ها ایست اینجا
جان خسته و کارد به استخوان رسیدیم ،
تن به تن ما نفس بند آمده است این جا
نمک پاشیدن چه آسان ، زخم نهادن
بر در دل ها راحت گشت اینجا
عجب همه گشته اند کافر کفران میکنند
نفس بریده ایم که زندان است اینجا
از من و از غیرتم ای هم قفس
گریه به خاک پدری مونده بس
از دفتر حکایت عزت و کرم ،
عزل ضد دین و دیانت است و بس
...............
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عجب دیار غم باریست این جا
بر تن خسته ی من زخم خرده،
عجب قفس روح جان ها ایست اینجا
جان خسته و کارد به استخوان رسیدیم ،
تن به تن ما نفس بند آمده است این جا
نمک پاشیدن چه آسان ، زخم نهادن
بر در دل ها راحت گشت اینجا
عجب همه گشته اند کافر کفران میکنند
نفس بریده ایم که زندان است اینجا
از من و از غیرتم ای هم قفس
گریه به خاک پدری مونده بس
از دفتر حکایت عزت و کرم ،
عزل ضد دین و دیانت است و بس
...............
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ