دوست دارم که بخوابم و تو را خواب ببینم


دوست دارم که بخوابم     و تو را خواب ببینم

بسمه تعالی این چه حسی ست... چه حالی ست... عجب حسِ قشنگی ست دوست دارم که بخوابم و به تو فکر کنم بَه.... چه احساسِ دل آرام وُ لطیفی ست تو را داشته باشم وَ کنارِ تو بشینم با تو این چرخ وُ فلک را بهشاعر:احمد مهرافروز

بسمه تعالی

این چه حسی ست ...
چه حالی ست ...
عجب حسِ قشنگی ست
دوست دارم که بخوابم
و به تو فکر کنم
بَه ....
چه احساسِ دل آرام وُ لطیفی ست
تو را داشته باشم
وَ کنارِ تو بشینم
با تو این چرخ وُ فلک را به تماشا بنشینم
قصۀ عشقِ تو را با تو بگویم
وَ در این خواب ..... بمانیم وُ بمیریم
بینمان فاصله ای هیچ نباشد
وَ من وُ تو.....
در آغوش هم وُ در دلِ هم ، جای بگیریم
از تو وُ از غزل وُ قافیه وُ شعر بگوییم
عقدۀ دل بگشاییم
وَ چون ابرِ بهاری
غرشی تند کنیم
سیر بِگِرییم
باش در خواب
تو را سیر ببینم
تا که آرام بگیرم
خستگی را زِ دل وُ دیده بشویم
باش تا قامتِ رعنایِ تو از... دور ببینم
با تو از عشق بگویم
لحظه هایی که گذشت وُ تو نبودی
وَ منِ عاشقِ دیوانه
چه ها بی تو کشیدم
تو نبودی که ببینی
مرا ..... بی تو چه ها رفت
چه ها شد
تو نبودی
دستِ این عاشقِ دیوانه بگیری
حال در خواب.....بمان
تا که تو را خوب ببینم
من فدایِ تو ..... بمان
تا نَفَسی تازه بگیرم
دوست دارم ... زندگانیم همه
خوابِ تو باشد
وَ از این خواب ... دِگرباره نَخیزم
بَه ... چه آرامش محضی ست
به غیر از من وُ تو .... هیچ نباشد
نه درختی
نه بهشتی
نه صدایی وُ جوابی
تا ابد در دل این خواب بمانیم وبمیریم.

گاهی یکی را آنقدر دوست داری که برایت بت می شود و او را می پرستی



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شعر لطف حق به صورت داستان + متن شعر