مستانِ تیراندازِ آزادی


مستانِ تیراندازِ آزادی

بزن بر شیشه های شهر بی رونق و بشکن قاب و هر شیشه که امشب باز بیدارم و در یک انتظارِ دیگری بی تاب گردیدم ! برایم سازِ تنهائی غریب است و نگارِ من تماشائی ست ! به حالی می شوم حیران به آهی میشاعر:محمدرضا جعفری

مستانِ تیراندازِ آزادی
بزن بر شیشه های شهر بی رونق
و بشکن قاب و هر شیشه
که امشب باز بیدارم
و در یک انتظارِ دیگری بی تاب گردیدم !

برایم سازِ تنهائی غریب است و نگارِ من تماشائی ست !

به حالی می شوم حیران
به آهی می شوم ویران
به دامی می شوم گریان
که اندک سرزمینم را دهم سامان !

من از آن شعله ی افروخته با دستِ مردی سخت می باشم
و خسته همچو موجی کوچک از یک ساحلِ برکه
و تندیسی رها از دست یک آهو
نشسته در کمینِ کوهی از اندوه
و در یک جام دیگر نوش خواهم کرد
هر آنچه کوچه هایِ شهر ما را مست بنماید ؛
که مشهورم به شهرآشوبِ دیگر در مسیرِ عقل و اندیشه
و شوریدن
بساطِ لحظه هایِ خوبِ من گشته ست
و چون مستانِ تیراندازِ آزادی
سبکبالم
و خواهم بود و همچون گُل
.......................... سرآغازی سرافرازم !


م جعفری

پ ن :
طراحی و خوشنویسی فوق تقدیم همه ی شما عزیزان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ببینید | کل‌کل مهران مدیری و نیما شعبان‌نژاد با چاشنی بینی!